در صورتی که کارمند دولت هستید، حتما از این تجربیات استفاده کنید.
1- در یک سیستم دولتی؛ سعی کنید «لال بودن» را تمرین کنید! این تمرین در میزان عزیز بودن شما بسیار موثر است.
2- در یک سیستم دولتی؛ هیچ گاه کارمندان را با یکدیگر مقایسه نکنید؛ چون قطعا شاهد تبعیض خواهید بود.
3- در یک سیستم دولتی؛ اگر مدیرتان 3 یا 4 ایراد دارد ، انتظار رفتنش را نکشید، چون قطعا نفر بعدی او 43 ایراد دارد!
4- در یک سیستم دولتی؛ می توانید با کارهای کم و کوچک، محبوبیت فراوانی به دست آورید؛ فقط کافی است «زبان» خود را تقویت کنید!
5- در یک سیستم دولتی؛ ممکن است که هر چه بیشتر کار کنید، بیشتر خوار و خفیف باشید.
6- در یک سیستم دولتی؛ با اشکالات سازمانتان بسازید و هرگز آن ها را با مدیرتان در میان نگذارید؛ درغیر این صورت یک مشکل دیگر به سازمان اضافه می شود. آن مشکل، شما هستید!
7- در یک سیستم دولتی؛ اشتباهات یک مدیر را هیچ گاه به مدیر دیگر نگویید؛ در غیر این صورت به جای یک مدیر، دو مدیر در مقابل شما موضع گیری خواهند کرد.
8- در یک سیستم دولتی؛ با انجام کارهای مختلف و فعالیت های به موقع، نظم شما تشخیص داده نمی شود؛ بلکه برای این کار راه های ساده تری هم هست. مثلا فقط کافی است همیشه میز کارتان را منظم نگه دارید!
9- در یک سیستم دولتی؛ اضافه بر کارهای معمول کار اضافه ای انجام ندهید؛ در غیر این صورت انتظار پاداش بیشتری نیز نداشته باشید.
10- در یک سیستم دولتی؛ همیشه حرف ها (فرمایشات) مدیرتان را تایید کنید، حتی اگر از نظر او «ماست، سیاه باشد!»
11- در یک سیستم دولتی؛ تنها کاری که واجب است سریع انجام دهید، کاری است که مدیر شما شخصا از شما خواسته است.
12- در یک سیستم دولتی؛ تنها انگیزه ای که می تواند شما را وادار به کار کند، «کسب روزی حلال» است.
13- در یک سیستم دولتی؛ آهسته برو، آهسته بیا، که گربه شاخت نزند؛ مگر این که با گربه نسبتی داشته باشید!
در این شماره مجله موفقیت تصمیم گرفتم بخشی از کتابم « شکستن مرزهای فروش» را با دوستان و خوانندگان خوبی که همیشه به من دلگرمی میدهند به اشتراک بگذارم. موضوعی که انتخاب شده درباره مشارکت انتفاعی است، یعنی کمک گرفتن از دیگران برای فروش محصولات و خدمات. بیایید باهم این موضوع را بررسی کنیم و ببینیم که آیا میتوان با این نوع مشارکت فروش را بیشتر کرد؟
اگر کسبوکاری شروع کرده یا محصولی جدید ارائه کردهاید، حتماً میدانید که بالاترین اولویت برای موفقیت، و در عین حال مشکلترین کار، یافتن مشتری و آنهم به تعداد کافی است. از طرف دیگر، بسیاری از کارآفرینان بودجه کافی برای بازاریابی و تبلیغات ندارند. آیا میتوان با هزینه و زمان محدود، به هزاران خریدار علاقهمند دسترسی پیدا کرد؟ یکی از راههای حل این مشکل، برقراری «مشارکت انتفاعی» است.
بنا بر تعریف بخش انگلیسی ویکیپدیامشارکت انتفاعی یعنی همکاری دو یا چند نفر در یک فعالیت تجاری برای سهیم شدن در سود مشترک.
هزاران نفر مانند شما وجود دارند که با صرف زمان و هزینه زیاد توانستهاند مشتریانی را بهدست آورند. شما میتوانید از این فرصت استفاده کرده و با صاحبان کسبوکارهای دیگر، وارد معامله شوید.
صاحبان کسبوکار زیادی وجود دارند که با خوشحالی حاضر خواهند بود محصول شما را به مشتریان خودشان بفروشند و سود قابلتوجهی بهدست آورند.
بنابراین،
مشارکت انتفاعی باعث میشود از زمان، هزینه و امکانات دیگران استفاده کرده
و محصولتان را بفروشید و دیگران نیز از این معامله سود ببرند.
بهعبارت دیگر، «مشارکت انتفاعی» رابطه تجاری غیررسمی است که طی آن، دو طرف به ازای کسب سود حاضر میشوند امکانات تجاری خود را
به اشتراک بگذارند.
بازاریابی یکی از بزرگترین چالش های هر شرکت بازرگانی به شمار می رود که می تواند بیشترین تاثیر را بر موفقیت و شکست آن شرکت داشته باشد.
اگر نتوانید هر هفته مشتریان جدیدی را به سمت تجارت خود بکشانید، خیلی زود از رده رقابت کنار زده خواهید شد. خوشبختانه، حتی بدون داشتن سابقه رسمی در بازرگانی یا بازاریابی، نکات ساده ای هستند که می توانید از همین امروز شروع کنید تا نتیجه بازاریابی شرکت خود را برگردانده و همه مشتریانی که شایسته اش هستید را به چنگ بیاورید.
● استراتژی ۱) روی بازاریابی پاسخ گرا متمرکز شوید.
هر تلاشی در زمینه بازاریابی که نتواند یک واکنش فوری از طرف مشتریان به همراه داشته باشد، به هیچ دردی نمی خورد، حتی اگر همه متخصصین بازاریابی بگویند که "آگاهی از بازار" کافی است.
من با این رویکرد هم عقیده نیستم. فقط زمانی با ادامه دادن به تلاشهای خود، می توانید به سود برسید که بازاریابی شما با تحقیقات و بررسی های جدید که در آخر منجر به تولید مشتری می شود، یک نتیجه محسوس و ثمربخش به دنبال داشته باشد.
می توانید بازاریابی خود را هزینه-مرکز در نظر بگیرید (بیشتر از مقداری که در فروش اول خود سود می برید برای هر مشتری جدید خرج می کنید)، مشروط براینکه این را هم بدانید که ارزش عمری مشتری شما بتواند در مدت زمان متوسط تا دراز مدت برای شما سوددهی کند.
استفاده از عبارات جنجالی در تبلیغات می تواند واکنش فوری در مشتری ها به همراه داشته باشد.
چکیده
امروز با توجه به کارکردهای وسیع اینترنت، اهمیت تبلیغات اینترنتی بیش از گذشته نمود یافته است، به گونهای که بسیاری از شرکتهای بزرگ و برتر، با وجود تبلیغات در سایر رسانهها از جمله رادیو، تلویزیون و مطبوعات، جایگاه ویژهای را برای تبلیغات اینترنتی قائلند .
به طور کلی پنج قانون کلی برای موفقیت در تبلیغات اینترنتی حایز اهمیت است که گرچه هنوز در حال تغییرند، ولی ستون فقرات داستان تبلیغات در شبکهء جهانی اینترنت امروزی را تشکیل دادهاند. این پنج قانون عبارتند از :
1- قانون خیابان بنبست
۲- قانون دادوستد
۳- قانون اعتماد
۴- قانون کشش و ارسال
۵- قانون بازار خالی
در ادامه مختصرا به تشریح هر یک از این قوانین میپردازیم .
ادامه مطلب ...شخصی بنام جک تراوت که سالها بعنوان مشاور در بزرگترین شرکتهای جهان فعالیت داشته است ، و شرکتهایی مانند جنرال الکتریک ، زیراکس ، آی بی ام و ... توسط او به اوج رسیده اند ، اخیرا کتابی بنام "استراتژی بزبان تراوت" نوشته است. این کتاب بزبان ساده بیان می کند که راز پیروزی شرکتها بر رقیبان ، داشتن استراتژی صحیح است.
چند ماه پیش نسخه انگلیسی این کتاب بدستم رسید و خواندن آن آنقدر لذت بخش بود که تا بحال آنرا چندین بار خوانده ام. از آنجایی که این کتاب بزبان فارسی ترجمه نشده بود ، شروع به ترجمه آن کردم و تا نیمی ازکتاب پیش رفتم. سپس ایمیل جک تراوت را از اینترنت پیدا کردم و برایش ایمیل فرستادم و اعلام کردم در حال ترجمه کتاب او هستم و در مورد اجازه چاپ از او سوال کردم.
در کمال تعجب پس از چند ساعت ایمیلی از او دریافت کردم و او ضمن اظهار قدردانی نسبت به علاقه من نسبت به این کتاب ، ایمیل شخصی مسئول انتشارات مک گراوهیل در خاورمیانه را در اختیار من قرار داد. ایمیلی به این شخص فرستادم و او نیز پس از سه ساعت پاسخ داد! و گفت پس از اتمام ترجمه با یک ناشر صحبت کنم و سپس هماهنگی های لازم از طریق ناشر انجام خواهد شد. پاسخگویی شخصی و سریع به ایمیل ها ، برایم بسیار تعجب آور بود و درس مهمی را در زمینه خدمات به مشتری بمن آموخت. پس از ذکر این خاطره ، مطالبی از این کتاب را برایتان بیان می کنم.
۱) بزر گ بیندیشید ولی با یک کار کوچک آغاز کنید.
۲)
قبل از آغاز یک کسب و کار باید مطمئن شوید که مفهومی که در ذهن دارید قابل
اجراست. بهتر است ابتدا یک نمونه کار انجام دهید و نتیجه را ارزیابی کنید.
بیندیشید که چگونه میتوانید تئوری خود را در یک مقیاس کوچک بیازمائید، قبل
از اینکه متعهد کاری بزرگ از قبیل قرارداد رهن و یا خرید مکان شوید.
۳)
اگر حتی بتوانید حداقل یک مشتری پیدا کنید و به شما ثابت شد که طرح مورد
نظرتان قابل اجراست این شانس را دارید که این موفقیت ،دفعات دیگری نیز
برایتان تکرار گردد.
۴)
با بودجه محدود کار کنید. اگر تجهیزات قدیمیتان قابل استفاده هستند،
تجهیزات جدید تهیه نکنید. معامله پایاپای بهترین روش تهیه تجهیزات مورد
نظرتان است.
۵) بدون داشتن یک طرح کسب و کار جامع که حاوی کلیه جزئیات باشد به آغاز یک کسب و کار جدید مبادرت نورزید.
۶) یک حسابدار میتواند به شما در مسائلی نظیر گردش نقدینگی، نقطه سربه سر و صورت سود و زیان کمک کند.
۷)
بانکها به مراتب ارزانتر از شرکا هستند و مشکل کمتری نیز در مواجهه با
آنها دارید.داشتن یک شریک مانند ازدواج بدون وجود عشق است. زندگی شما در
اینصورت از آن خودتان نخواهد بود. البته به یاد داشته باشید که آغاز یک کسب
و کار با یک شریک بینهایت بهتر از عدم آغاز یک کسب و کار است.
۸) وقتی یک شریک دارید باید به نظرات اونیز توجه کنید. در شراکت بدون رسیدن به توافق لازم هر تلاشی به بن بست خواهید رسید.
در دنیای امروز، مدیریت منبعهای انسانی، یک هنر و تخصص ویژه میباشد.
افرادی که چنین هنر و تخصصی دارند، با آرامشی عمیق به هدفهای مدیریتی خود
نائل میشوند. مدیران موفق، اندیشههای متعالی دارند و بر مبنای یک نظام
ارزشی مثبت در مسیر تعالی سازمانی و فردی، گام برمیدارند. آنان هر روز با
فکری تازه و ناب در عرصهٔ مدیریت پا میگذارند و از فرصتها و امکانات
بهنحوی شایسته استفاده میکنند. ناملایمتهای مسیر مدیریتی، آنان را
ناامید نمیکند و هر مسئلهای را فرصتی برای رشد قابلیتهای فردی و سازمانی
خود میدانند. مدیران اندیشمند و موفق، با روحیهای عالی، فرصتهای بهبود
را شناسائی و بر مبنای یک برنامهٔ مدون، اصلاحات لازم را انجام میدهند.
اصلیترین شاخصها و ویژگیهائی که مدیران موفق دارند، به شرح زیر میباشد:
۱) نگرش و باورهای مثبت:
مدیرانی
که با نگرش و باورهای مثبت، موضوعها و مسائل را مینگرند، بهترین
راهکارها و انتخابها را خواهند داشت. قانون زندگی، قانون باورهاست. هرکس
به میزان باورهای مثبت، به موفقیت میرسد. باورهای یک مدیر، اندیشهها و
تصمیمهایش را میسازند و مسیر حرکتی او را مشخص مینمایند. ذهن انسان،
اینگونه طراحی شده است که به هر چیزی که فکر کند، به طرفش کشیده میشود و
در نهایت، آن را بهدست میآورد؛ حتی اگر آن چیز را دوست نداشته باشد.
بررسی کتاب جدید جان مکسول با نام: از گفتگو تا ایجاد ارتباطایجاد ارتباط ارزشمند با دیگران منافع زیادی دارد. افرادی که روابطی گرم برقرار میکنند، با مشکلات کمتری مواجه میشوند و از ارتباطات خود بیشتر لذت میبرند. با اینوجود، ایجاد چنین روابطی با دیگران نیازمند گذر از رگبار نشانهها و پیامهایی است که هر روز مردم را بمباران میکنند. منظور ما تبدیل شدن به یک ارتباط برقرار کننده و همدل موثر است، مهارتی که میتوانید به خود بیاموزید و از یادگیری آن خوشنود شوید.
برای ایجاد ارتباط باید گفتگو کنیداز کجا میفهمید که با دیگران بهخوبی ارتباط برقرار کردهاید؟ آنها هر کاری برای شما انجام میدهند. بهنیکی از شما سخن میگویند. با شما ارتباط احساسی برقرار کرده و بهراحتی حرفهایشان را میزنند. بهشما اعتماد میکنند. درباره دریافت انرژی مثبت از شما میگویند و از بودن در کنارتان لذت میبرند. ایجاد ارتباط ارزشمند با دیگران منافع زیادی دارد. افرادی که روابطی گرم برقرار میکنند، با مشکلات کمتری مواجه میشوند و از ارتباطات خود بیشتر لذت میبرند. با اینوجود، ایجاد چنین روابطی با دیگران نیازمند گذر از رگبار نشانهها و پیامهایی است که هر روز مردم را بمباران میکنند. منظور ما تبدیل شدن به یک ارتباط برقرار کننده و همدل موثر است، مهارتی که میتوانید به خود بیاموزید و از یادگیری آن خوشنود شوید.
ایجاد روابط صمیمانه به تشخیص و تصدیق ارزش دیگران بستگی دارد. تمرکز را از خودتان بردارید و آنرا به افراد اطرافتان معطوف کنید. خودتان را فراموش کنید. نحوه کنار آمدن با دیگران را بیاموزید. برای داشتن ارتباط بهتر با دیگران، با آنها صحبت کرده و مکالمه را بر نگرانیهای آنها متمرکز کنید نه مسائل خودتان. سعی کنید روابط نفر به نفر ایجاد کنید، 90 درصد تمامی رابطهها در این شرایط ایجاد میشوند. مهارتهای خود را در این حوزه کلیدی تکمیل کنید. سپس سعی کنید با اعضای گروهها و نهایتا با حضار جلسه ارتباط برقرار کنید. انجام این کارها ساده نیست، اما حیاتی است. تصور کنید شخصی که با او صحبت میکنید چگونه به این سوالات درباره شما پاسخ خواهد داد:
ادامه مطلب ...در حال حاضر نوآوری در مدل کسبوکار، نوعی استراتژی جدید و ضروری برای سازمانها به شمار میرود.
اما
شرکتها به طور معمول در این زمینه چندان موفق نیستند؛ زیرا آنقدر سرگرم
مدلهای کسبوکار فعلی خود هستند که زمانی برای استفاده از منابع جهت طراحی
مدل اولیه و آزمایش نمونههای جدید ندارند. حتی در سازمانهای حمایتکننده
نوآوری، نوآوریها روی محصولات جدید و خدماتی متمرکز میشود که مدلهای
کسبوکار امروزی را کارآتر میکند. بدون شک چنین کارهایی از اهمیت خاصی
برخوردار است، ولی این مدلها به زحمت جوابگوی نیازهای موجود هستند و از
آنجایی که عمر مفید استفاده از مدلهای کسبوکار مانند گذشته نیست، متصدیان
امر به شدت با شکست مواجهه میشوند. شرکتهای متعددی متوجه ضرورت ایجاد
تغییر در طول سالها شدهاند، اما با این حال روش کاری خود را عوض نکرده
اند.
پنج دلیل عمده شکست شرکتها در نوآوری مدل کسبوکار به قرار زیر است:
عدم تمایل مدیران اجرایی به مدل کسبوکار جدید
واضح ترین دلیل شکست
شرکتها در مدل کسبوکار جدید، عدم تمایل مدیران اجرایی و گروههای رهبری
ارشد به بررسی مدلهای جدید است. آنها از مدلهای فعلی خود راضی هستند و بر
چگونگی بهبود عملکرد شرکت تمرکز دارند. یکی از بارزترین نشانههایی که
باعث میشود یک شرکت و مدیرانش علاقهای به نوآوری در مدل کسبوکار خود
نداشته باشند، زمانی است که هرگونه بحث و گفتوگو درباره وجود مدلهای
کسبوکار صرفا تهدید رقابتی تلقی شود.
اهمیت دادن بیش از حد به محصولات